۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه


روزی که از شدت درد به خود می پیچیدم .خود را شکسته تر و تنها تر از همیشه می دیدم و سر به بازوان مرگ نهاده بودم . به سویت آمدم و به قدرت و عظمتت ایمان داشتم و دارم و از تو یاری خواستم تا دستهای بلند شده به درگاهت را خالی باز نگردانی . محبت تو وجود سردم را جلا داد و اشکهای شورم را تبدیل به شبنم های شیرین زندگی کرد و اینک ای نور امید تنها تکیه گاهم توهستی
مسیح عزیزم دوستت دارم .